من خسته ام! ظلوع کن امشب برای من/ نجمه زارع
من خسته ام! خورشید پشت پنجره ی پلک های من. من خسته ام! طلوع کن امشب برای من … من… تو … چقدر مثل تو هستم! خدای من!! نجمه زارع. نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم …
غزل معاصر. … هوا دم کرده در چشمم دو پلکم را کمی وا کن …. من خسته ام! خورشید پشت پنجره ی پلک های من. من خسته ام! طلوع کن امشب برای من.
نجمه زارع ○ خورشید پشت پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من می ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من …
خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من من خستهام! طلوع کن امشب برای من میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دلخوشی، همهی شهر دلخوشند …
گاه نگاهی به شعر و موسیقی و هنر. … ترنج نامه. خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من من خستهام! طلوع کن امشب برای من. میریزم آنچه هست برایم به …
دلنوشته هایی از جنس باران به قلم محمد شیرین زاده … … Sl9Vg. خورشید پشت پنجره ی پلک های من. من خسته ام! طلوع کن امشب برای من. ((نجمه زارع)). KDRj1.
بس كن! نزن دوباره نفوسي كه ممكن است من قول ميدهم كه بيايم به خواب تو زيبا، در آن … من خسته ام! طلوع کن امشب برای من. می ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز …
نجمه زارع در ۲۹ آذرماه ۱۳۶۱ در شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. شش ماه پس از تولد همراه …. غزل (۱۶) خورشید ِ پشت ِ پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من
سمیرا یحیی پور، …. من خستهام! طلوع کن امشب برای من. میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من
خورشید پشت پنجره ی پلک های من من خسته ام ! طلوع کن امشب برای من. می ریزم آن چه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من. وقتی تو دل خوشی ، همه ی شهر …
من خستهام! طلوع کن امشب برای من میریزم آنچه هست … خدای من!! نجمه زارع همراهان عزیز، آخرین خبر را بر روی بسترهای زیر دنبال کنید: آخرین خبر در …
خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من من خستهام! طلوع کن امشب برای من میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو …
نجمه زارع شاعري كه در ۲۹ آذر سال1361 در كازرون به دنيا آمد و پس از آن به قم رفت دوران … غزل شمارهٔ ۱۳. خورشید پشت پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من.
دسته بندی : اشعار نجمه زارع. خورشید پشت پنجره ی پلکهای من. من خسته ام! طلوع کن امشب برای من. می ریزم آنچه هست برایم به پای تو. حالا بریز هستی خود را به پای من.
هوا ابری انگور است و می بارد شراب امشب …. من خستهام! طلوع کن امشب برای من. میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من … من!! زنده یاد نجمه زارع.
خورشیدِ پشتِ پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دلخوشی، همه ی شهر.
نجمه زارع در 29 آذرماه 1361 در شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. …. من خسته ام! طلوع کن امشب براي من. می ریزم آن چه هست برایم به پاي تو. حالا بریز هستی خود را به پاي …
خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من. من خستهام! طلوع کن امشب برای من. میریزم آنچه هست برایم به پای تو. حالا بریز هستی خود را به پای من. وقتی تو دلخوشی، همهی شهر …
از : اشعار زيباي مرحومه نجمه زارع. ********. خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من من خستهام! طلوع کن امشب برای من میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به …
من خستهام! طلوع کن امشب برای من . می ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من …. تمام غزل های نجمه زارع را میتونید توی این کتاب بخوانید
من بغضِ تو هستم چه بباری چه نباری من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی. … من خسته ام! طلوع کن امشب برای من وقتی تو دل خوشی، همه شهر دل خوشند خوش باش هم به جای خودت هم به جای من تو انعکاسِ من شده ای… کوه ها هنوز تکرار می کنند تو را در صدای من نجمه زارع.
خورشید پشت پنجره ی پلک های من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من . می ریزم آنچه هست برایم … سالگرد درگذشت خانم نجمه زارع رو تسلیت عرض میکنم.
خورشید پشت پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من می ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دل خوشی، همه ی…
نجمه زارع گریه كردم گریه هم اینبار آرامم نكرد. … سخت است این که دل بکنم از تو ، از خودم از این نفس کشیدن اجباری ، از گناه بالا گرفته ام سر خود را اگر چه عشق یک عمر ریخت بر … وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشتتصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا. … نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد … طلوع کن امشب برای من
3 غزل از نجمه زارع به همراه نقد «محمد کاظم کاظمی». احساس. خبر به دورترین نقطهی جهان برسد. نخواست او به من خسته بیگمان برسد … رها کنی، برود، از دلت جدا باشد …. طلوع کن امشب برای من. خورشیدِ پشتِ پنجرهی پلکهای من. من خستهام!
اشعار زیبا از زنده یاد نجمه زارع باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا… … با لهجه ات حسّی عجیب و مشترک دارم …. من خسته ام! طلوع کن امشب برای من.
شاعر: زنده یاد نجمه زارع. خورشیدٍ پشتٍ پنجره ی پلکهای من من خستهام، طلوع کن امشب برای من. میریزم آن چه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را …
برچسبها:خورشید پشت پنجرهی پلکهای من _ نجمه زارع :: شعر سیاه, شعر های باران خورده .... | نجمه زارع, من خسته ام! - غزل معاصر, نجمه زارع - غزل معاصر, نجمه زارع - کافه شعر ترنج, نجمه زارع خورشید پشت پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع ...